به گزارش فریاد نهاوند آنلاین، شهرستان نهاوند در طول تاریخ پر از افتخارش همواره نقش برجستهای در سیر تحولات تاریخی و سیاسی ایران داشته است که این جایگاه تأثیرگذار همیشه مایه مباهات و افتخار مردم این دیار کهن بوده است.
این شهر اولین مکانی بوده است که ندای اذان در آن طنینانداز شده و به دروازه ورود اسلام به ایران معروف است و در تاریخ معاصر نیز همواره از نام شهر نهاوند بهعنوان منطقهای مهم و تأثیرگذار یادشده است.
مردم نهاوند همپای مردم دیگر مناطق کشور از پیشگامان مبارزه با رژیم ستمشاهی بودند بهگونهای که در اوج خفقان رژیم دیکتاتوری شاه، در سال 52 گروه انقلابی ابوذر در این شهرستان تشکیل شد و به اقدام علیه حکومت فاسد پهلوی پرداخت و در این راه 6 فرزند خود را تقدیم انقلاب کرد.
این شهر باوجود داشتن علمای طراز اولی مانند آیتالله علیمرادیان، شهید آیتالله حیدری و شهید قدوسی بهعنوان اولین شهری در کشور است که مجسمه شاه خائن توسط مردم انقلابی آن سرنگون شد.
به طبع مردم شهر نهاوند، مردم روستاهای نهاوند نیز به مبارزه به رژیم شاه پرداختند که دراینبین مردم روستای جهانآباد با تقدیم 2 شهید و چندین مجروح ازجمله کسانی بودند که مبارزه خود را برعلیه حکومت پهلوی علنی کردند.
به مناسبت 26 دی سالروز واقعه تاریخی حمله ساواک به روستای جهانآباد نهاوند، در کنار شاهدان عینی به بازخوانی این رویداد مهم میپردازیم.
رحیم یوسفی یکی از شاهدان عینی این واقعه و کسی که در آن شب مورد اصابت گلوله ساواک قرارگرفته در مورد حال و هوای آن روزها و شب حادثه برایمان میگوید: مردم روستای جهانآباد نقش پررنگی در پیروزی انقلاب اسلامی داشتند و همگام با سایر مردم در راهپیمایی علیه رژیم پهلوی شرکت میکردند.
وی اظهار داشت: در اوایل سال 57 با توجه به وجود علمای برجستهای در شهر نهاوند، سخنرانان سرشناس کشوری به این شهرستان سفر میکردند و جریان مبارزات مردم را هدایت میکردند که همین موضوع باعث حساس شدن مجموعه حکومت بر روی نهاوند شده بود به همین دلیل بعد از شهر همدان در شهرستان نهاوند هم ساواک را مستقر کردند.
یوسفی افزود: حجتالاسلام زمانیان از روحانیون روستای جهانآباد بود که همیشه سخنرانیهای بسیار شدیدی بر ضد شاه انجام میداد و در روز عاشورا و تاسوعای آن سال در میدان قیصریه شهر نهاوند یادم میآید که بعد از سخنرانی آتشین خود عمامهاش را از سر درآورد و خطاب به مردم گفت این عمامه کفن من است و همیشه با خود به همراه دارم که این سخنرانی باعث تحریک جمعیت انقلابی نهاوند شد.
وی ادامه داد: وجود روحانیون انقلابی در روستای جهانآباد که در آن موقع کمتر از 1000 نفر جمعیت داشت و طرفداران زیادی که آنها داشتند باعث شده بود که ساواک حساب ویژهای بر روی روستای جهانآباد باز کند و رفتوآمدهای این منطقه را کاملاً زیر نظر داشته باشد.
ساواک از برگزاری جلسه باخبر میشود
این مبارز انقلابی نهاوند گفت: در روستای جهانآباد مغازهای بود که هنوز هم وجود دارد و به مرکز سازماندهی فعالیتهای مردم انقلابی جهانآباد تبدیلشده بود و برنامه پخش اعلامیه و برنامهریزی برای راهپیمایی در این مغازه انجام میشد.
وی عنوان کرد: روز 25 دی بر اساس جلسهای که در این مغازه برگزار شد قرار بر این شد که در شب 26 دی جلسهای در منزل یکی از انقلابیون به نام شهید علی کوچک زمانیان برگزار شود و یکی از روحانیون در این منزل به سخنرانی بپردازد.
یوسفی ادامه داد: آن شب به دلایلی آن روحانی به این سخنرانی نیامد و نیروهای امنیتی نیز که درگذشته چند بار به روستا حمله کرده بودند از تشکیل این جلسه باخبر شده بودند.
وی به ماجرای حمله ساواک در آن شب اشاره کرد و افزود: ما در روستای جهانآباد چند شب گرد داشتیم که در شبی که ساواک حمله میکند همه آنها را دستگیر و بهشدت آنها را مورد ضرب و شتم قرار میدهد و با مسدود کردن مسیر روستا هر رهگذری را که قصد عبور دارد بازداشت و کتک میزنند.
این مبارز انقلابی گفت: در جمع دستگیرشدگان شهید قنبر زمانیان (بعداً در جنگ تحمیلی به درجه رفیع شهادت نائل شد) نیز حضور دارد که از فعالین و انقلابیون این روستا بود و در یک کشوقوس با شخصی به اسم حسینی که مسئول ساواک در نهاوند بود درگیر میشود و با چوبدستی ضربهای به سر حسینی میزند و فرار میکند تا ما را از حضور ساواک مطلع کند.
خانه شهید زمانیان توسط ساواک محاصره شد
وی اظهار داشت: نیرویهای ساواک نیز به تعقیب و گریز او در کوچههای روستا میپردازند و او را از پشت مورد اصابت گلوله قرار میدهند که تیر به کتف وی برخورد میکند و وی را مجروح میکنند ولی به هر صورت شهید زمانیان خود را به منزل محل جلسه میرساند به ما خبر میدهد.
یوسفی بیان دشت: وقتیکه ما میخواستیم از خانه خارج شویم دیدیم که خانه کاملاً در محاصره ساواک و نیروهای امنیتی قرار دارد و راه گریزی وجود ندارد.
وی ادامه داد: ساواک همه افراد حاضر در منزل شهید علی کوچک زمانیان را دستگیر و بهشدت مورد ضرب و شتم قرارداد و بنده نیز در یکلحظه که قصد فرار از روی دیوار را داشتم با ضربه چوبدستی یکی از این عوامل از روی دیوار به پایین پرت شدم و بعدازاینکه یک مأمور من را محکم گرفت به مأمور دیگر که مسلح بود گفت که بهپای من شلیک کند و به همین دلیل چند گلوله بهپای من زدند.
این مبارز نهاوندی گفت: چون خون زیادی از من رفته بود من را به شهر نهاوند منتقل کردند ولی سایر دستگیرشدگان را به بدترین شکل به داخل روستا منتقل و مورد ضرب و شتم قراردادند ولی از ترس اینکه مردم به آنها حمله نکنند همه آنها را به سالن پیشاهنگی آن زمان منتقل کردند.
18 شهید و زخمی براثر حمله ناجوانمردانه ساواک
یوسفی بیان داشت: در این مکان به طرز فجیع و ترسناکی همه آنها را که 18 نفر بودند مورد ضرب و شتم و شکنجه قراردادند و جراحات شدیدی بر پیکر آنها وارد کردند و با همان وضعیت در بامداد همان شب آنها را دوباره به داخل روستای جهانآباد منتقل کردند و به طرز وحشیانهای با کامیون در وسط روستا رها کرده بودند.
وی افزود: مردم روستا با شنیدن صدای ناله مجروحان به کمک آنان شتافته و به دلیل ناامنی در نهاوند آنها را به بیمارستان ملایر منتقل میکنند که در بین راه به علت شدت جراحات وارده دو نفر از مبارزان و جوانان شجاع این روستا به نامهای نور خدا زمانیان و علی کوچک زمانیان به درجه رفیع شهادت میرسند.
به همراه حاج عین علی زمانیان از دیگر مبارزان و مردان انقلابی روستای جهانآباد به درب مغازهای که محل تجمع انقلابیون بود رفتیم و از جزئیات این حادثه پرسیدیم که وی اشاره به مغازه کرد و گفت: جوانان انقلابی و اعضای هیئت عزاداری ولیعصر (عج) روستای جهانآباد جلسات مختلفی در این مغازه برگزار می کردیم.
برنامهریزی و پخش اعلامیههای امام خمینی(ره) در یک مغازه
وی اظهار داشت: در جمعی که حدود 40 نفر بودیم در این مکان جمع میشدیم و برای ادامه مبارزات و برنامهریزی برای پخش اعلامیههای حضرت امام (ره) و حضور در راهپیماییها با یکدیگر حرف میزدیم.
این مبارز انقلابی گفت: خیلی از مردم این روستا از همان ابتدای نهضت مقلد امام خمینی(ره) بودند و اعلامیهها را نیز در همین مکان بین مردم پخش میکردیم.
علی زمانیان یکی دیگر از ساکنان روستای جهانآباد از اتفاقاتی که آن شب در این روستا اتفاق افتاد برایمان میگوید: در آن شب فقط صدای ناله و فریاد و صدای شلیک گلوله به گوش میرسید.
وی افزود: ما در کنار یک ماشینی که در مسیر بود طوری پنهانشده بودیم که کسی ما را نمیدید و وقتیکه شهید علی کوچک زمانیان و نور خدا زمانیان را به همراه سایر افراد دستگیرشده از داخل کوچه به وسط روستا منتقل کردند مشاهده کردیم که با چه حالت وحشیانهای آنها را کتک میزدند.
زمانیان ادامه داد: مردم هم فقط ناله و فریاد میزدند و از پشتبام هم سنگ پرتاب میکردند ولی چون آنها مسلح بودند کاری از دستشان برنمیآمد.
فرزند شهید زمانیان: ساواکیها به طرز وحشیانهای به خانه ما حمله کردند
رضا زمانیان فرزند شهید علی کوچک زمانیان که تجمع انقلابیون در شب حادثه در منزل آنها بود در گفتوگو با ما در مورد آن شب میگوید: در زمان حادثه من 12 ساله بودم و در آن شب پدرم به همراه سایر افراد حدود ساعت 10 بود که در منزل ما جلسه داشتند.
وی ادامه داد: در آن جلسه در مورد پخش اعلامیهها و حضور در راهپیمایی باهم صحبت میکردند که ظاهراً عوامل ساواک از این جلسه باخبر میشوند و سریعاً پشتبام و اطراف خانه را محاصره کردند.
زمانیان گفت: با توجه به اینکه در آن زمان برق نبود پدرم سریع چراغ روشنایی را خاموش کرد به همراه سایر افراد به زیرزمین رفتند تا دستگیر نشوند ولی گاردیها شروع به تیراندازی کردند و همه آنها را دستگیر کردند.
وی افزود: در این کشوقوسها پای آقای یوسفی را نیز به تیر زدند و پدرم را به همراه سایر افراد به شکل بسیار ترسناک و ناراحتکنندههای مورد ضرب و شتم قراردادند و آنها را به نهاوند منتقل و در آنجا هم این انقلابیون را شکنجه میدهند که در اثر همین شکنجهها پدرم و نور خدا زمانیان شهید میشوند.
فرزند شهید زمانیان گفت: در ساعت حدود 3 بامداد نیز ستمگران ساواک در شرایطی که هوا خیلی سرد بود پیکرهای نیمهجان این افراد را به شکل بسیار بدی داخل یک کمپرسی قرار داده بودند و آنها را در داخل برف و سرما در داخل روستا رها کرده بودند.
همسر شهید زمانیان: همسرم دوستدار واقعی امام خمینی(ره) بود
همسر شهید علی کوچک زمانیان که حاصل زندگی او با این شهید بزرگوار 4 فرزند است؛ در مورد ویژگیهای همسر انقلابیاش گفت: همسرم مرد بسیار خوبی بود و دوستانی انقلابی هم داشت که بسیار مخلص و دوستدار امام بودند.
وی به بیان خاطرهای از آن روزها میپردازد و میگوید: همسرم به همراه حاج عین علی زمانیان یکی از انقلابیهای این روستا در آن زمان یک رادیویی را تهیهکرده بودند و همسرم به او میگفت امیدوارم هرچه زودتر خبر فرار شاه از این رادیو اعلام شود.
وی اظهار داشت: همسرم به کسانی که طرفدار شاه بودند میگفت که به راه اسلام و امام خمینی (ره) بیایید چون برای شما این راه بهتر است.
همسر شهید زمانیان گفت: چون همسرم در انجمن روستا بود به مراسمات مختلف میرفت ولی بههیچعنوان از مواد خوردنی مانند قند و چای این مراسم نمیخورد چون اعتقادی به حکومت شاه نداشت و میگفت که اینها مال مردم است.
لیلا زمانیان دختر شهید علی کوچک نیز با توجه به اینکه در زمان شهادت پدر یکساله بوده خاطرهای از آن روزها ندارد ولی میگوید: همینکه مردم روستای جهانآباد بد از گذشت اینهمه سال از شهادت پدرم به من و خانوادهام احترام میگذارند برایمان خیلی مهم است.
وی افزود: چون پدرم مردم مؤمن و انقلابی بوده همین باعث شده که احساس خوبی از برخورد مردم داشته باشیم.
همسر شهید نور خدا زمانیان: همسرم به من میگفت یک روز شاه میرود و امام میآید
خانم مرادی همسر شهید نور خدا زمانیان دیگر شهید واقعه حمله ساواک به روستای جهانآباد نیز به ما گفت: همسرم بسیار باتقوا بود و نماز و روزهاش هیچوقت ترک نمیشد و واقعاً فردی انقلابی و دوستدار امام خمینی (ره) بود.
وی ادامه داد: همسرم همیشه به من میگفت که یک روزی امام میآید و به امید خدا شاه خواهد رفت ولی متأسفانه نیروهای خونخوار ساواک اجازه ندادند وی به آرزویش یعنی دیدن امام برسد.
وی بابیان اینکه نتیجه ازدواج آنها یک فرزند است افزود: در زمان شهادت همسرم فرزند ما فقط 5 روز داشت و در آن شب شهید زمانیان به طرز ناجوانمردانهای به دست ساواک شهید شد.
حمله بیرحمانهٔ ساواک به مردم این روستا که تنها جرمشان انقلابی گری بود در آن زمان در رسانهها منتشر شد و روزنامه کیهان نیز این خبر مهم را پوشش داده بود تا سندی همیشگی بر جنایات ظالمانهٔ رژیم ستمشاهی باشد.
گزارش و گفت و گو از مهدی سهرابی