دکترعلی ترکاشوند _ متخصص وجراح عمومی
دراعماق ولایه های انبوه خاطرات کودکی آن هم درهجوم تاریک روزگار آلوده به غبار و دود وماشین ، خاطراتی شیرین و صاف وناب وروشن وتابناک موج می زند. امواجی زلال وشفاف که روایت از برکه های گوارا وخنک ایام طفولیت دارد وبرخاسته ازهویتی اصیل واصالتی غرور برانگیز است.
روستای دهموسی دهکده ای ازجنس چینه های گلی وکوچه های خاکی! بامردمانی سرشارارنجابت واصالت وانسانیت و بامردانی ازجنس غیرت با بازوانی که ترجمان تلاش وخستگی ناپذیری درراه کسب لقمه ای نان حلال بودند وزنانی که درغیرت و مردانگی گوی سبقت را از مردانشان گرفته بودند. باوقار ومصمم وبامتانتی امیخته به حیا . روستایی که روزگارانش یک دنیارادرخود خلاصه می کرد.
روز گاران باخروس خوان سحر پلک های امیدوار خود را می گشود و رمه های تلاش وغیرت ازآغل های پربرکت ، باشکوه و مملو ازامید به صحراهای زیبا وپرعلف وپر بار ازباران بهاری قدم می نهاد گویی هنوز عطر وجودمردمان قدیم برفضای اهورایی روستا رایحه ا ی دل انگیز دارد.
هنوز مردمانش ،صاف وساده وصمیمی، توی کوچه دورهم جمع می شوند ازحال هم باخبر می شوند هنوز ریش سفیدان بالای مجلس بااحترام می نشینند.
هنوزبانگ مناجاتهای شبانه مرحوم کربلایی علی حسن ومشهدی اسماعیل بربامهای سردزمستانی طنین انداز است و ازیاد نرفته است. هنوز بانگ اذان مرحوم یارالله کیانی وصدای روح بخش اذان مشهدی اسمعلی ومشهدی نورالله واستاد حسین جان وروانمان راصیقل می دهد.
هنوز کوچه های خاکی ده، قدمهای پرنور مردانی ازجنس ایمان وتقوا مشهدی محمدجسین ومرحوم مشهدی محمدمراد وحاج امامعلی را ازیاد نبرده است.
هنوز طنین صوت قران مرحوم کدخدا چراغعلی درفضا پیچیده است هنوز نوحه های سوزناک مرحوم صفرعلی ومرحوم حاج امیرحمزه درخاطرات زنده است. گویی هنوز مشهدی الله در دکان بی ریای خود درهمسایگی مسجد اخلاص راتدریس می کندو شرافت راتعلیم می دهد. هنوز نوحه وعزا و علم برپاست و هنوز مسجد بوی نم می دهد هنوز شربت ونذری بر پاست!
هنوز برف تا زانو می بارد هنوز خاطرات راه مدرسه درسوز سرما وزوزه گرگها و لباس های خیس ودستان یخ زده درخاطرات موج می زند!
هنوزکرسی های گرم زمستانی برپاست هنوز گفت ولطف دایی آقاحسین و هالو چراغعلی ومشهدی علی یار گرمابخش محفل زمستانه است! هنوز مشهدی علی عباس جار جوروب می کشد!
هنوز رود روستا درخاطرات کودکی جاری وروان است ومرغان آبی شادی کنان وپرزنان امواج شادی رادر روستا می پراکنند.
هنوز رود پراز آبی صاف وشفاف است.
هنوز گندم زارها تاسینه می رویند هنوز درو وگل درو برپاست. هنوزبانوان ده گندمهای حاصل ازکشت یکساله رادر زلال اب برای آرد ونان مهیا میکنند. وهنوز آسیاب حاج محمدرضا وعموحسن بدون وقفه وشبانه روز صدا میدهند.
گویی هنوز دود تنورهای مادرانمان تابی نهایت پبچیده است وبوی نان درکل کوچه هابرکت رافریاد میزند وشکری فزون رامیهمان سفره های رنگین ازگل های نان می کند.
گویی هنوز شترهای مرحوم حاج اسد اززیرجوب آرام وبا وقار راه صحرا را خوب بلدند وازحفظند. گویی هنوز رودخانه روستا با باران بهاری تاسرتپه قد می کشد وپرازخاک وخاشاک می گردد.
هنوز مشهدی علی داد به فصل تابستان بندی بزرگ بر رودخانه می بندد واستخرهای امروز ی رابه سخره می گیرد.
گویی هنوز جوانان ونوجوانان شنا می کنند وخود رابرشنهای داغ رودخانه گرم می کنند. هنوز مرغان خانگی در آشیانه هایی ازجنس چوب وهیمه و تاپاله آرمیده اند واوازی پیروزمندانه به نشان تخم گذاری سر می دهند.
هنوزبانگ خروسان ،پدران ومادران مارا به مناجات سحرونماز صبح دعوت می کند.
هنوز نجابت مردانی مثل حاج محمدعلی ترکاشوند، عمو ولی ومرحوم مشهدی هاشمعلی ومرحوم مشهدی صفر ومشهدی بختیار زبانزد همه است.
هنوز ازخانه های پرمهرروستا عطر اسپند روییده برتپه قلعه شیرزاد آرامبخش جانهاست.
هنوز دفتر خاطرات پراز درختان صنوبر وبیدهای پرسایه رویبده برکنار قلقلرود می باشد.
هنوز کوچه باغ هست باغ حاج ابراهیم هست درختان حاج احمد و مشهدی اسمعلی هستند .
هنوزدرخت مروی مرحوم صفرعلی ودرخت گردوی کدخدا مرادعلی هست.
هنوز عطرسیب و گلابی هست . انگور وزردآلو وآلو و هلو وگیلاس وآلبالو هست هنوزبیشه حسن خان و"زیرکل" وچم "بابانازار "هست ودست نخورده است و گویی هنوز برای عبور از رود خانه باید از پلی عریض وباریک بادلشوره واضطراب ،ترسان ولرزان عبور کرد! واکنون روستا مانده است وانچه که گقتم به خاطرات پیوسته است.
خاطراتی که دیر یازود درگذشت زمان درلای دفترهای کهنه وخاک خورده ذهنمان محکوم به فراموشی خواهد شد.
ولی هنوزکوچه های خاکی این روستا بکرودست نخورده مانده است ونفس های مردمان نجیش را به تنگ می آورد!
واین رسالت قلم است که این خاطرات دلنشین را زنده نگهدارد.